رز سفید

چه ماه خوبی ! برف همه جا را سفید پوش کرده است .پرنده ای را می بینم که از سرما به خود می لرزد با دقت نگاه می کنم او یک پا ندارد طوفان و سرما پرنده را آزار می داد. پسر بچه ای با شال و کلاه و دستکش از پشت گوله بزرگی از برف درست می کند و با تمام نیرویش  آن را به طرف پرنده پرتاب می کند.کلاغی مهربان جلوی پرنده می ایستد و و برف به او می خورد و بر زمین می افتد و بالش  می شکند .پسر بچه با خنده در بغل مادرش می افتد و به کلاغ بال شکسته نگاه می کند . دوباره گوله برف بزرگ تری درست می کند و پرنده را مورد هدف قرار می دهد. مادر پسر بچه متوجه کار نادرست پسرش می شود و به او می گوید: من دیگر مادر تو نیستم چرا حیوانات را آزار می دهی ؟ من تا حالا فکر می کردم تو داری برف بازی می کنی . تا یاد نگرفتی با حیوانات مهربان باشی و درست رفتار کنی باید در خانه بمانی پسر گریه کنان به دنبال مادر به طرف خانه راه افتاد.

امروز پنجشنبه است ساعت 10و 5 دقیقه ، شنبه عید غدیرست . توی این روز ها اونقدردرگیر امار کرونا و اینا بودیم یادمون رفته کی عید غدیر می شه . بعضی موقع ها که تلویزیون شبکه خبراست  احساس می کنم از یک خواب بیدار شدم با خودم می گم : وای چی شده چه اتفاقی افتاده کرونا ؟ کرونا دیگه چیه ؟ و بعد تازه می فهمم که چه حسی بهم دست داده می دونم این روزا برای همه سخته مخصوصا ما بچه های ابتداییچه خاطراتی داشتیم چه بگو بخند ها زنگ تفریح ها چه بازی ها می کردیم بعضی ها متاسفانه رعایت نمی کنند ولی باید ما به همو نا بگیم یه لحظه خودتونو بگذارین جای اون پرستاری که یک ماسک یک بار مصرف ، یه فیلتر دار ، یه شیلد ، دستکش ،لباس عملیاتی خود شما توی این گرما حاضر نیستی 1 ثانیه این هارو تنت کنی یا به صورتت بزنی بعد ببین اون پرستار ها دکتر ها چی می کشن توی این گرما

حالا از این بحث ها بگذریم عید تون مبارک خلقتون رو تلخ نکنین بزنین برقصین شاد باشید راستی من هر پنجشنبه مطلب می گذارم خداحافظ عیدتونم مبارک

دوست دارید براتون یک مطلب علمی درباره ی یه حیوان عجیب که امروز توی شبکه اموزش باهاش اشنا شدم بگذارم

دوستان سلام  من مهسا هستم از اشنایی با شما خوشبختم شما هم خودتون رو معرفی کنیدو بیاین نوشته های هم رو بخونیم

این دوره زمونه وبلاگ از مدافتاده و تعداد کمی وب لاگ می زنن و من گفتم ا متحانش ضرر نداره و الا ن خیلی خوش حالم که وب لاگ زدم